انقلاب فرهنگی ایران با سی و سومین جشنواره سینمایی
سی و شش سال از انقلاب تاریخی ایران میگذرد و امروز شاهد تولد سی و سه سالگی انقلاب فرهنگی ایران هستیم . رویدادی بزرگ برای بسترسازی فرهنگ در ایران چندهزارساله !
اکثر جوامع بشری به فیلم دیدن و این سرگرمی علاقه مندند و اگر هیچ علاقه ای هم به تماشای فیلم نداشته باشند ، لااقل منکر سرگرم کننده بودن آن نیز نمیشوند .
اما آیا هدف از ساخت فیلم و تماشای آن ، بایستی فقط جنبه ی سرگرم کنندگی آن باشد ؟
آیا نمیشود در کنار سرگرمی ، خوراک فرهنگی جامعه را هم در آن لحاظ کرد ؟
نمیشود با ساخت فیلم ، فرهنگ ساز شد ؟
و سئوالات بسیاری که تنها پاسخگوی آن ، میتواند جامعه ی کارگردانی و نویسندگی و مدیران فرهنگی آن جامعه باشد .
شاید غربی ها ، بهتر از ما به این حقیقت دست یافته اند و حتی دارند به غلط و سوء استفاده گرانه از این ابزار در جهت پیشبرد اهداف خود استفاده میکنند و گواه آن ، بسیاری از فیلم هایی است که در عصر حاضر ، رواج خشونت ، بی بند و باری ، خیانت و … را تداعی گر هستند که بی شک هدفی جز به تسخیر درآوردن عالم در مشتهای خود ندارند . آنها میخواهند با همین قاب های تصاویر رنگارنگ ، آنچنان در جسم و روح و تفکر افراد رسوخ کنند که بردگان بی چون و چرایی را پرورش دهند و در آخر ، خود بنشینند و نظاره گر این پرورش یافتگان باشند .
پول ، قدرت و جاه طلبی همیشه یاران جدانشدنی دنیا هستند که خیلی ها را وادار به هر کاری میکند ، اللخصوص غرب ، که یکی از مشتریان دست به نقد این سه وسوسه است .
و اما نقش سینمای ایران در این بین چه میتواند باشد ؟
نقش فیلم ایرانی ، فیلم بومی خودمان و نه تقلید از سبک غربی ، برای جامعه ی ما حکم کیمیا را میتواند داشته باشد ، کیمیایی که سوژه هایش را در وجود همین ملت و سبک زندگی اصیل ایرانی میتوان جستجو کرد .
چرا خیلی جدی تر از این چیزی که هست به این فکر نمیکنیم که میشود با یک فیلم 90 دقیقه ای ، کار یک آسیب شناسی 90 روزه را کرد ؟
در دنیایی که هالیوود و بالیوود ، دو قطب سینمایی در جهان ، حرفهای بسیاری برای گفتن دارند ، سینمای ایران هم میتواند حرفهای بسیاری برای گفتن داشته باشد ، حرفهایی که از فرهنگ کهن ما نشأت میگیرد .
متأسفانه خیلی از ما ، پشت فرهنگ چندهزارساله ی خود ، پنهان شده ایم و شاید یکبار هم یه این فکر نکنیم که گذشتگان ما خوب بوده اند و آیا ما هم به همان خوبی هستیم ؟
هنر واقعی این نیست که به گذشته ی خود ببالیم ، پاسداری از گذشته و نیاکانمان ، هنری بس بزرگتر و والاتر است که متأسفانه امروزه کمتر شاهد آنیم .
وقتی خواننده ی محبوبمان در حال جان دادن است و روی تخت بیمارستان از صحنه های جان دادن او فیلم میگیریم تا به اشتراک بگذاریم یعنی فرهنگ چندهزارساله ی خود را نادیده گرفته ایم .
وقتی در گوشه ای از این کشور ، اتفاق ناگواری در حال وقوع است و جان یک یا چند انسان در خطر است و ما فقط به فکر فیلمبرداری با تلفن همراه خود از آن صحنه هستیم تا در شبکه های اجتماعی مختلف قرار دهیم ، یعنی اینکه فرهنگمان میلنگد .
وقتی برای برخی از ما ، ارزش لایک کردن و توییت از ارزش جان یک انسان هم بیشتر شده است ، یعنی اینکه در خطر بی فرهنگی هستیم .
و یا زمانی که در مسابقه ی فوتبالی میبازیم و صفحه ی شخصی داور را پر میکنیم از فحش و ناسزا ، یعنی اینکه فرهنگمان را داریم ارزان معاوضه میکنیم با بی فرهنگی .
شاید به نظر عده ای ، اینها چیز مهمی نباشد ، ولی واقعیت چیز دیگریست که ما از آن غافل شده ایم !
با سینما ، تلویزیون و در کل رسانه ، میشود خوراک خوب تولید کرد و فرهنگ را آرام آرام به جامعه خوراند ، چون این مهم ، قرار نیست که یک شبه اتفاق بیفتد و انتظار همچین چیزی از واقعیت به دور است .
همانطور که کشورهای غربی چندین دهه تلاش کردند تا به این جایگاهی که الان هستند برسند ، ما هم نیاز به تلاش زیاد و چندین ساله هستیم تا بتوانیم در جامعه ی خود ، جلوی پیشرفت سرطان بی فرهنگی و بد فرهنگی را بگیریم .
در سالهای اخیر ، سینمای ایران تولیدات بهتری نسبت به دوره های پیشین که خیلی هم دور نیست ، داشته است و نویسندگان ، کارگردانان و بازیگرانی پا به عرصه ی تصویر گذاشته اند که توانایی خود را اثبات کرده اند و فقط به خاطر ظاهرشان مهر تأیید به ورودشان به سینما نخورده است .
یک جم امیدوار است سینمای ایران روز به روز پیشرفتهای چشمگیرتری نسبت به گذشته داشته باشد و جشنواره ی سی و سوم فجر ، پررنگ تر ، پخته تر و تکامل یافته تر از گذشته ، دغدغه های فرهنگی را نیز تصویرسازی کرده باشد .